هفته شانزدهم

ساخت وبلاگ
شاید این تلخ ترین هفته باشد. امسال اصلا یکسال نبود! باز روزهایی داشت که هر شبش به اندازه یکسال انرژی گرفت. شبهای چشم انتظاری... که در میان بهت و ناامیدی همه ، یک چیزی ته دلت بالا و پایین بپرد که شاید میان آن همه خروار آهن و آتش و خرابه یک نفر هنوز نفس می کشد! شاید یک نفر دوباره شادی بودنش را به نزدیکانش بدهد... کسالت و ناراحتی به جان آدمهای این شهر رخنه کرده. حس یاس را در چهره خسته هر نفر می توان خواند. گرچه از نظر من اینها ، همان هایی هستن که بودند. شاید کمی اخمو تر! اما اینجا ، تهران، بیش از پیش به شهر مردگان تشبیه یافته... مردگانی که جهت امرار شکم صبح تا پاسی از شب مشغول به رخ کشیدن نمادها هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,هفتم, نویسنده : haftestan بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

کاش می شد با تو حرف زد!

هربار که زنگ می زنی یا پیام می دهی

یکبار برگردی بگویی :

" دختر دقیقا چه مرگت است! "

و من راحت بگویم :

" فردا برایم خاستگار می آید !! نظری نداری ؟؟ "

کاش یکبار رُک حرف بزنی!

خسته ام اینقدر در دانه دانه حرفها و کلماتت

 " دوست داشتن " را جستجو کنم!

کاش باور کنی خسته تر از آنم که بازیم بگیری!

یا مرا با خود ببر

یا بیا ...

 

هفته شانزدهم...
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,هشتم, نویسنده : haftestan بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

هفته ها ورق می خورد و من خوشحال! دقیقا نمی دانم منظر چه هستم که خوشحال از گذر زمانم اما همین که این سنگینی ها می گذرد قلبم آرام میگیرد انگار! خاستگار را پراندم و تو همچنان مرا در هاله های ابهام به خودت وابسته تر میکنی! گاهی می گویم ، ولش کن ! دندان لق بکن! نه او مال من است ، نه من مال او ... باز چیزی ته قلبم تیر می کشد انگار که میخواد بگوید دل کندن از تو کار بس دشواریست! سکوت کن عشق من! بترس از بیان حقیقت های قلبت! کتمان کن یا پنهان کن... دودش به چشم خودمان می رود ! نه دیگران ! اشکال ندارد به شهرزاد : قرار نیست همیشه همان چیزی اتفاق بیفتد که فکرش را می کنی! هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته, نویسنده : haftestan بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

جالب است با هرکس که می گردم بعد از مدتی دهان به ستایش من باز می گشاید! و من درحالیکه در دلم می خندم همچنان چشمم به دهان یکی دیگر دوخته ام که از قضا که از همه ساکت ترست! باشد ! هر طور که تو بخواهی اما بلاخره زمان یا سکوتت را خواهد شکست یا بغضت ! پ.ن: *باز سوزنم بر روی یک آهنگ قفل شده تا به حد تنفر برسم! *خاستگار قبلی سمج تر شده! راه فرار نیست... دارد می رسد به نشست دوم! هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته, نویسنده : haftestan بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

هفته های سخت زندگی ام فرا می رسد هفته های انتخاب انتخاب میان عشق و عقل تا حالا خودم تقابل این دو را ندیده بودم گاهی هرچه بیشتر فکر میکنم بیشتر وا می دهم بیشتر به گره ها پی می برم دلم در گروی آدمی ست که هیچ وقت نمی گوید : نرو ! هیچ وقت در این یک سال و نیم نگفت : تو باید بمانی کنارم! عقلم هم بند آدمی هست که می گوید : بمان ! کاش می شد مثل گلادیاتور ها این دو را به جان هم می انداختم با پیروز میدانش می ماندم! می بینی خدایا ؟ به یاوه گویی افتادم! خدایا کاش می آمدی پایین همه چی را سر و سامان می دادی دل عشقم را آرام می کردی کاستی های عقلم را میگفتی کاش زودتر بگذرد این روزهای سخت انتخاب کاش ... پ.ن: هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,یازدهم, نویسنده : haftestan بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

گاهی به خودم می گویم : شورش نکن دختر!طوری نشده؟! یک زندگی عادی داری مثل همه!! اما گاهی جواب میدهم که : این اتفاق طبیعی بود واقعا ؟ آدمی می آید روبرویت می نشیند تمام تلاشش را میکند که اعتمادت را جلب کند تو می ترسی از تجربه اعتماد شکست خورده ات ترست را می خواند از چشمانت راهش را می داند حرف زدن! نقطه ضعفت شنیدن است! آنقدر می گوید و آنقدر می شنوم که آرام آرام می خواهم قلب خسته ای را که به سبب خطای گذشته اش در یک زندان حبس کرده ام از اسارت برهانم و بگویم تو آزادی ! می خواهی گرفتارش شوی؟ می خواهی دل ببندی ، ببند! در همین حین خبر می رسد آن مرد پای صداقتش می لنگیده و نا گفته ای را به من نگفته ! دلم ه هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,دوازدهم, نویسنده : haftestan بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

تمام این هفته ها بامید بهار بودم بهار آمد اما اتفاق خاصی رخ نداد! جز آنکه پدربزرگ باز قلبش او را به بیمارستان کشاند و خاستگاری که پراندم و تا مدتها باید پاسخگوی سرزنش ها باشم و درس و کاری که در روزهای اوج هجمه هایشان هستند ... می دانم درمان این یاس ، صبر است انگار گاهی خدا هم هوس میکند دست بگذارد روی نقطه ضعفت دلم یک دمنوشی می خواهد که آرام کند این تشویش ها را ... پ.ن: - امیدوارم  تمام این حس ها برساند مرا به آنجا که باید... هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,سیزدهم, نویسنده : haftestan بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

صدای آهنگ را زیاد میکنم"برف" چارتار هنوز بعد این 2 سال ، صدای کِل و دست، دلم را می لرزاند... "بی تو در من سرویی خم شد .." نمی خواهم بشنوم صدای بوق بوق کردن ماشین ها نمی خواهم ببینم نور فلاشر ماشین ها که می افتد در اتاقم "ایوان پر شد از تنهایی..." لباس های روشن خانم هایی که عروس را کشان کشان می رسانند به در خانه اش "برگی افتاد از افرایی ..." و ماشین گل زده ای که آرام در پارکینگ جا خوش می کند... حسود شده ام ؟ نشده ام ! فقط زخم خورده ام مگر نمک به زخم میخورد نمی سوزد!؟ مگر زخم حسود است به چیزی؟ خیر! ماهیتش این را حکم می کند درست مثل دل من هنوز مثل موجی ها عبور بعضی از این خاطرات رعشه به اندامم می هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,چهاردهم, نویسنده : haftestan بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

ما آخرین نسل هایی هستیم که از روزهای شیرین گذشته خاطره داریم روزهای به دور از این تکنولوژی های خانمان سوز که بجای راحتی، یخ زدگی ، مردگی و سردی را به ارمغان آورد ما آخرین نسل هایی هستیم که خنده های حقیقی خانواده ها کولرهای تابستانی که کل روز قیرقیر میکردند توپ های پلاستیکی چند لایه خانه های حیاط دار حوض های خانه بزرگترها خیابان هایی که 10-11 شب خلوت بود برف های تا بالای زانو کرسی گل کاری بزرگترها و هزاران صحنه ی تکرار نشدنی زندگی های ساده   را تجربه کردیم حال تنها چیزی که ما را به آن گذشته و خاطرات وصل نگه داشته بود مادربزرگ ها و پدربزرگ ها بود حال نمیدانم در نبود آنها که این روزها خبر ناگوار هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,پانزدهم, نویسنده : haftestan بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53

این روزها می رویم ، می آییم باغ ، پارک ، کافی شاپ ... هیچ موقع اش به اندازه جمعه شب دلچسب نبود که نگاهت کردم در دلم گفتم دوستش دارم؟ باز نگاهت کردم حس کردم که دارم! حس کردم اگر نباشی و یا اگر قسمت نشود و بروی گریه ام بگیرد، برای خودم! راست می گویند مردها قدرت دارند که کاری کنند ، جای تمام آنچه که هست و نیست را عوض کنند در وجود یک خانوم! تازه ! وقتی می آیند برای خودشان اصول و اسلوب تعریف کنند و بگویند همینی که من می گویم! و تو لبخند بزنی به وجود مقهور شده ات و بگویی: باشد ! همینی که تو می گویی! نمی دانم چقدر گذشت و آیا کسی مرا در این مدت می دید که یا نه اما من مثل ندید بدید ها! مدتی خیره شدم به هفته شانزدهم...ادامه مطلب
ما را در سایت هفته شانزدهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,شانزدهم, نویسنده : haftestan بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 2:53